بالغ بر 6000 موزه در آلمان
همه آلمان را به عنوان قدرت اول اقتصادي و موتور پوياي صنعت اروپا ميشناسند؛ كشوري كه بعد از جنگ جهاني دوم از خاكستر آتشي كه خود برافروخت، برخاست و هم اكنون بعد از نيمقرن به عنوان اقتصاد اول اتحاديه اروپا و تكنولوژي برتر جهان شناخته مي شود. تاكنون كتب و مقالات متعددي درباره تحليل دلايل موفقيت اين كشور، بعد از دو جنگ خانمانسوز، به رشته تحرير درآمده است. برخي جديت، وقتشناسي و سختكوشي غيرقابلانكار مردم اين كشور را دليل اصلي موفقيت آنان ميدانند. تعدادي عنصر هوش و ذكاوت اين مردم را عامل مؤثر شناخته و ظهور بيشترين فلاسفه در اين سرزمين دستمايه تحليل برخي ديگر از متفكران شده تا نقش انديشه و انديشمندان را در موفقيت اين مردم به عنوان مؤثرترين عامل بشناسند. برخي فراگيرشدن عقلانيت نوين و شروع اصلاحطلبي را در ميان مردم آلمان دليل اين جهش ميدانند؛ جهشي كه نهتنها از جنبه موفقيت و رشد اقتصادي اهميت دارد، بلكه مهمتر از آن، تغيير بنيادي نگرش و نظر مردم جهان نسبت به ملت آلمان را به وجود آورده است. تبديل كشور آلمان از منفورترين كشور به رتبه نخست محبوبيت، آنهم تنها در كمتر از نيمقرن، از ديگر مقولاتي است كه اين كشور و مردم را حتي از ژاپن كه مشتركات زيادي با آلمان دارد، متمايز ميكند.
شايد براي شما جالب باشد كه بدانيد بيش از شش هزار موزه در كشور آلمان وجود دارد. نكته مهمتر از تعداد و عناوين و موضوعات اين موزهها، تعداد مراجعهكنندگان به آنهاست؛ موزههايي كه فقط تاريخ، هنر و آثار باستاني را براي تفاخر يا كسب هويت به جهانگردان عرضه نميكنند. فرايند تحول تمدن و شهرنشيني، فرايند تحول تمامي شئون زندگي، فناوري و حيات بشر و محيط زيست و تأثيرات آن از موضوعات اصلي برخي از اين موزههاست؛ عناويني كه ترجمه آن دشوار و گاه جهانگردان مجرب را به تعجب واميدارد. درواقع بسياري از موزههاي آلمان براي شهروندان آلمان بهخصوص جوانان خود بنا شدهاند.
كمتر موزهاي را ميتوان ديد كه براي بهرخكشاندن هويت و تاريخ ازسوي دولت بنا شده باشد. بسياري از موزهها براي ارائه تصويري عميق و گسترده از هر پديده تأثيرگذار بر زندگي مردم و بشريت و ازسوي انجمنها و افراد نيكوكار و نهادهاي محلي تأسيس شدهاند. بهوضوح در اكثر موزهها اثر مخرب و دردناك جنگ جهاني بر همه شئون زندگي، اعم از معماري، هنر و تاريخ اين كشور به چشم ميخورد؛ موضوعي كه همه، بهويژه جوانان بهعنوان يك واقعيت و درس به آن مينگرند؛ درسي تلخ اما آموزنده. نكته قابلتأمل ديگر آنكه آلمان خود آغازگر دو جنگ جهاني و عامل بزرگترين كشتار در تاريخ معاصر بشريت بوده و بديهي است براي چنين كشوري رجوع به گذشته و انعكاس تاريخ در عرصه موزهها با هزينه زيادي روبهروست. شايد در اولين نگاه آن را به تحقير ملي خودخواسته تعبير كنيم، اما عقلانيت فراگير شجاعت بازنگري در آينه تاريخ و گذشته و اقرار به خطاي جمعي، چراغ راه و اميد به آينده را براي مردم آلمان روشن كرده است. درك بلاواسطه اين آموزهها نهتنها ملت اين كشور را در بازسازي زيرساختها و توسعه اين كشور مصمم كرده، بلكه آنها را در كمتر از نيمقرن بهعنوان يك ملت صلحطلب و مورد اطمينان و از منفورترين كشور و ملت به محبوبترين ملت در چشم جهانيان تبديل كرده است.
محمدحسين عمادي
براي مطالعه مطالب بيشتر به سايت سفارت جمهوري اسلامي ايران در برلين مراجعه فرماييد
بالغ بر 6000 موزه در آلمان
همه آلمان را به عنوان قدرت اول اقتصادي و موتور پوياي صنعت اروپا ميشناسند؛ كشوري كه بعد از جنگ جهاني دوم از خاكستر آتشي كه خود برافروخت، برخاست و هم اكنون بعد از نيمقرن به عنوان اقتصاد اول اتحاديه اروپا و تكنولوژي برتر جهان شناخته مي شود. تاكنون كتب و مقالات متعددي درباره تحليل دلايل موفقيت اين كشور، بعد از دو جنگ خانمانسوز، به رشته تحرير درآمده است. برخي جديت، وقتشناسي و سختكوشي غيرقابلانكار مردم اين كشور را دليل اصلي موفقيت آنان ميدانند. تعدادي عنصر هوش و ذكاوت اين مردم را عامل مؤثر شناخته و ظهور بيشترين فلاسفه در اين سرزمين دستمايه تحليل برخي ديگر از متفكران شده تا نقش انديشه و انديشمندان را در موفقيت اين مردم به عنوان مؤثرترين عامل بشناسند. برخي فراگيرشدن عقلانيت نوين و شروع اصلاحطلبي را در ميان مردم آلمان دليل اين جهش ميدانند؛ جهشي كه نهتنها از جنبه موفقيت و رشد اقتصادي اهميت دارد، بلكه مهمتر از آن، تغيير بنيادي نگرش و نظر مردم جهان نسبت به ملت آلمان را به وجود آورده است. تبديل كشور آلمان از منفورترين كشور به رتبه نخست محبوبيت، آنهم تنها در كمتر از نيمقرن، از ديگر مقولاتي است كه اين كشور و مردم را حتي از ژاپن كه مشتركات زيادي با آلمان دارد، متمايز ميكند.
شايد براي شما جالب باشد كه بدانيد بيش از شش هزار موزه در كشور آلمان وجود دارد. نكته مهمتر از تعداد و عناوين و موضوعات اين موزهها، تعداد مراجعهكنندگان به آنهاست؛ موزههايي كه فقط تاريخ، هنر و آثار باستاني را براي تفاخر يا كسب هويت به جهانگردان عرضه نميكنند. فرايند تحول تمدن و شهرنشيني، فرايند تحول تمامي شئون زندگي، فناوري و حيات بشر و محيط زيست و تأثيرات آن از موضوعات اصلي برخي از اين موزههاست؛ عناويني كه ترجمه آن دشوار و گاه جهانگردان مجرب را به تعجب واميدارد. درواقع بسياري از موزههاي آلمان براي شهروندان آلمان بهخصوص جوانان خود بنا شدهاند.
كمتر موزهاي را ميتوان ديد كه براي بهرخكشاندن هويت و تاريخ ازسوي دولت بنا شده باشد. بسياري از موزهها براي ارائه تصويري عميق و گسترده از هر پديده تأثيرگذار بر زندگي مردم و بشريت و ازسوي انجمنها و افراد نيكوكار و نهادهاي محلي تأسيس شدهاند. بهوضوح در اكثر موزهها اثر مخرب و دردناك جنگ جهاني بر همه شئون زندگي، اعم از معماري، هنر و تاريخ اين كشور به چشم ميخورد؛ موضوعي كه همه، بهويژه جوانان بهعنوان يك واقعيت و درس به آن مينگرند؛ درسي تلخ اما آموزنده. نكته قابلتأمل ديگر آنكه آلمان خود آغازگر دو جنگ جهاني و عامل بزرگترين كشتار در تاريخ معاصر بشريت بوده و بديهي است براي چنين كشوري رجوع به گذشته و انعكاس تاريخ در عرصه موزهها با هزينه زيادي روبهروست. شايد در اولين نگاه آن را به تحقير ملي خودخواسته تعبير كنيم، اما عقلانيت فراگير شجاعت بازنگري در آينه تاريخ و گذشته و اقرار به خطاي جمعي، چراغ راه و اميد به آينده را براي مردم آلمان روشن كرده است. درك بلاواسطه اين آموزهها نهتنها ملت اين كشور را در بازسازي زيرساختها و توسعه اين كشور مصمم كرده، بلكه آنها را در كمتر از نيمقرن بهعنوان يك ملت صلحطلب و مورد اطمينان و از منفورترين كشور و ملت به محبوبترين ملت در چشم جهانيان تبديل كرده است.
محمدحسين عمادي
براي مطالعه مطالب بيشتر به سايت سفارت جمهوري اسلامي ايران در برلين مراجعه فرماييد